جدول جو
جدول جو

معنی ابن قطاع - جستجوی لغت در جدول جو

ابن قطاع
(اِ نُ قَطْ طا)
ابوالقاسم علی بن جعفر سعدی. یکی از ائمۀ لغت. مولد او به 433 ه. ق. در صقلیه. نزد ابن بر لغوی فنون ادب فراگرفت و آنگاه که مسیحیان بر صقلیه مستولی شدندوی در حدود 500 به مصر هجرت کرد و ظاهراً در 515 بدانجا درگذشته است. او راست: کتاب الافعال. کتاب ابنیهالاسماء. الدرر الخطیره فی المختار من شعر شعراء الجزیره و مراد از جزیره صقلیه است. لمح الملح و آن تراجم شعراء اندلس است. ابن قطاع شعر نیز نیکو میسروده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
قطع شدن، بریده شدن، گسستن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ نُ سِ)
شمس الدین محمد بن حسن. از شعرا و ادبای دمشق. وفات او در 722 ه. ق. بوده است. او راست: شرحی بر ملحهالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصورۀ ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامهالشهابیه و نظیره ای بر قصیدۀ تائیۀ ابن فارض. او مدتی در مصر اقامت گزیده و قصیده ای در حنین دمشق موطن خویش داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَزْ زا)
ابوعبدالله محمد بن جعفر قیروانی. وفات 412 ه. ق. او راست: کتاب جامع در لغت
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نِ)
حافظ ابوالحسین عبدالباقی بغدادی. از علما و محدثین مشهور. او راست: کتاب معجم الشیوخ. مولد او به سال 295 ه. ق. و وفات در سنۀ 351 بوده است. محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عَطْ طا)
احمد بن عبدالملک. پدر او ادیبی دانشمند بوده و خود او بمذهب اسماعیلیه گرائیده. و اسماعیلیان اصفهان او را بریاست برگزیدند. عاقبت ملکشاه سلجوقی اورا دستگیر کرد و به سال 500 ه. ق. بقتل رسانید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَ)
ابوبکر بالسی صوفی. متوفی به سال 658 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قَوْ وا)
مرد فصیح و نیکوسخن، اشتر یک ساله. (مهذب الاسماء). شتربچه که مادرش گشنی یافته باشد. و شتر مادۀ یکسالۀ بدوم درآمده را بنت مخاض گویند. ج، بنات مخاض
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
عبدالله بن محمد بن وداع بن الزیاد بن هانی ازدی مکنی به ابی عبدالله. یکی از علمای نحو و لغت. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
جنسی از خرما. (مهذب الاسماء). نوعی از رطب بغایت نیکو
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابوالعباس احمد بن ابی احمد. فقیه شافعی، شاگرد ابن سریج. مولد و موطن او مازندران. وقتی قاضی طرسوس بوده و در همانجا هنگامی که بر منبر مجلس میگفته فجاءهً درگذشته است. او را میان علمای شافعی شهرتی بکمال است و کتب قلیل الحجم کثیرالنفع دارد، ازجمله: کتاب التلخیص. کتاب ادب القاضی. کتاب المفتاح. کتاب دلائل القبله. کتاب المواقیت. وفات او به سال 335 یا 336 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
فروماندن در راه از قافله. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یقال: انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء) ، گاوزبان، ناخنک. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنجار و حمیرا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
فرو ماندن در راه از قافله، بریده شدن، قطع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
((اِ قِ))
بریده شدن، گسستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقطاع
تصویر انقطاع
گسست
فرهنگ واژه فارسی سره
انفصال، جدایی، بریدگی، پارگی، گسستگی، گسیختگی، انشقاق، قطع، فروکش
متضاد: اتصال، پیوستگی، وصل
فرهنگ واژه مترادف متضاد